صفحات

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

مجنون



برایم همیشه مجنون بمان، دیگر نیازی به لیلی نیست



۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

حق


همیشه حق با لیلی ست

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

جاده




راهی که به بهشت میرود نزدیک است،
من به آن راه دور دست میروم
 راهی که تنها به تو میرسد

عرفان نظر آهاری

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

شمس



آرام سخن می گوید وهمه محو سخنان او هستند، پیرمرد اندکی صبر می کند و خطاب به او می گوید که خود برای گفتن چه داری اینها حرف هایی است که بوی مردگان را می دهد. واعظ سکوت می کند و از فردا دیگر حرفی نمی زند تا ...


دوباره آن شب دیدمش نگاهی به من کرد ولی این بار حرفی نزد ولی با نگاهش به من فهماند که تو چیزی برای گفتن نداری چه رسد به عمل و از آن شب هنوز کوچه گردم
پاورقی
-----------------------------------
می خواستم متن بالا بشه پاورقی و این مطلب بشه اصل مطلب ولی انگار که اصل مطلب چیز دیگریست

امروز روز تغییرات بود از حسامی تا شادکام و از فرش تا به عرش


۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

یک روز خرمالویی



به نام خداوند پاییز
تو فستیوال رنگی های پاییزی  تماشای یک درخت خرمالو که داره زیر آفتاب برق می زنه برای گذروندن یک روز کافیه
به خصوص اگه ساعت 8 صبح که سوار تاکسی داری می ری بهروز حسنی و خانمش رو که از استرالیا اومدن، و قرار بوده تو  بری دیدنش، رو ببینی

پاورقی
-------------------------
بی وتن تموم شد ولی به چه مزخرفی
جوانمرد نام دیگر توست ، نظر آهاری عالی مینویسه
ابوالحسن خرقانی
حرف هایی است برای نگفتن که نباید گفت و چه سخت است




۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

روز ارتباطات



از سر شب دارم فکر می کنم که چی بنویسم ولی هیچی به ذهنم نرسید تا اینکه حسن زنگ زد تصمیمی گرفتم در مورد ارتباط و رابطه بنویسم

@
اولین جمله ای که در مورد ارتباط به ذهنم میرسه این که ارتباط گوشیم یک طرفه شده
@@
ساعت حدود 5 صبح دیدم که برام ساعت 1 sms زده که براش فال بگیرم هر وقت دلمون میگیره برای هم فال میگیرم فالش بهم چسبید. این ارتباط sms و فال هم برای خودش عالمی داره ولی هنوز جواب نداده که چی شد فال رو دید یا نه
@@@
البته بماند که حسنم یک تک زنگ و یم sms ساعت 1 زد و یک حالی به ما داد
@@@@
دودلم برم مراسم ختم مادر بزرگ آقا داوود یا نه ، از آخر میرم، فامیلی گفتن و اصل فامیل بودن بر اساس ارتباط دیگه
@@@@@
گوشی یک طرفه چند تا تک میخوره، بعدشم یک sms که ازش بوی شیطنت یک ارتباط قدیمی بلنده ومیشه حدس زد که کلی داره از اینکه گوشی من یک طرفه شده کیف می کنه
@@@@@@
هم حسن و هم مازیار زنگ می زنن و احوال میپرسن یکی داره میره عروسی و یکی هم داره برای عروسی آماده میشه ، این دوتا ارتباط هم از برکت طرح پیک آبی که برام خیلی ارزشمند برای همین که تا حالا بی خیال حقوق شدیم

پاورقی
-------------------------
فردا دحو الارض و این یعنی عرفه نزدیک

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

یک روز بی اسم


به نام خداوند پدر
باد خنک یک روز پاییزی اونم تو صحن جمهوری،  زمزه زیارت جامعه و روز مخصوص زیارتی امام رضا برای اینکه تا آخر شب تو خودت باشی کافیه
@
مدتی که نمیدونم چم شده ولی حال هوای عجیبی دارم،  فقط دنبال یک بهانه هستم تا برم تو خودم و سکوت کنم. حتی اگر دستگاه 28 پیک آبی هم نصب بشه و بانک سپه هم یک چراغ سبزی برای نصب دستگاه تو فضا بیرونی بانک نشون بده ولی بازم اثری از خوشحالی نیست
@@
امروز داشتم عکس های قدیمی رو نگاه می کردم یه عکس پیدا کردم ماله بابا بود ماله دوران نامزدیش ، خیلی پیر شده خیلی
@@@
وقت یکی بی هوا بهت زنگ میزنه و درباره یه سری مسائل بی ربط باهات صحبت می کنه بدون که دلش برات تنگ شده و فقط می خواسته صدات بشنوه و یاد چیزی بیفته
@@@@
تلفنم از امروز صبح یه طرفه شد و این یعنی اگر کسی ساعت 3 شب تک بزنه دیگه امکانش نیست ساعت 4 جوابشه بدی
@@@@@
30 صفحه از کتاب بی وتن باقی مونده فقط 30 تا
@@@@@@
دیروز امیر از تهران زنگ و یه سری حرف زد که یادم نیست ولی دلم براش خیلی تنگ شده  تپل کچل
@@@@@@@
عرفه داره نزدیک میشه، عرفه، قربان، غدیر، عاشورا

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

راه تو را می خواند



به نام خداوند مسافران
@
چند روز از حادثه می گذره،اصلا خودش نیست وحسابی دمق،هر چی بهش اصرار کردم که با هم حرف بزنیم راضی نشد و جواب سر بالا داد.اخر شب بهم Sms زد و گفت" هیچ چیز اتفاقی نیست و پشت سر هراتفاق و حادثه سری است که گذشت زمان اون را برای تو مشخص می کنه و این نکته مخصوص تو است و بس"
@@
از پایین کوه به مقبره شهدا نگاه میکنم کلی آدم دارن می رن بالا،حتما باید حسابی شلوغ باشه و نشه زیارت کرد.از بالا به پایین نگاه می کنم تفاوت تغییرنظرم فقط  15 دقیقه بود همه تو دامنه مشغول کار خودشون هستند ولی سر قبور کسی نیست
@@@
ازم پرسید که معنی جمله " چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا می گذرد" چیه بهش گفتم که فرقی نداره کی هستی ،کجا هستی و چه می کنی فقط این مهم که درست قدم برداری
@@@@

امروز شرکت طراحان قرار بود اول صبح دستگاه ترمینال بعد از چند ماه پیگیری نصب کنه. ساعت10 مازیار اومد و گفت با فردانیان هماهنگ کرده و قرار بره ؛ اوج کار ساعت 13 بود که آقای بهروز بهم زنگ زد و به خاطر نصب دستگاه من را به ناهار دعوت کرد ولی ساعت 13:30 زنگ زدن و گفتن که نصب  به مشکل خورده. همه اعصابشون خورد شده بود دستگاهی که ساعت 13 نصب شده بوده الان به مشکل خوره این یعنی که دستگاهی نصب نشده. بازم آقای بهروز شرمنده کرد  و زنگ زد به خود منجمی باورت میشه به خود منجمی  واجازه نصب رو گرفت البته بعد از 45 دقیقه فک زدن .گوشی رو که گذاشت فقط می خواست که چند تا فوش .... بده که نمی شود چون خانم جان قربانم اونجا بود.  بعدشم که مشخص شد آقای ساداتی مسئول روابط عمومی ترمینال که کلی روش حساب کرده بودیم زیرآب طرح زده و دبه کرده راستی می گن جانباز
ولی هیچ چیز اتفاقی نیست
و چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از کربلا می گذرد
ولی انگار راه کربلا عوض شده است باید به google earth  سر بزنم. به هر حال دستگاه 27 پیک آبی هم نصب شد
امشب باید سری به دیوان خواجه بزنم تا ببینم راه من به کدام سمت است ترکستان یا بلغارستان

پاورقی
--------------------------------
این برداشت آزادی بود از چند اتفاق که امروز ربطش رو به هم فهمیدم
محمد حسن هم با خانم امیری ازدواج کرد
قاسمی و شاهی بازم ما رو پیچوندن
انگار از حقوق خبری نیست
فقط می خوام داد بزنم
کتابام هم رسید

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

امتحان



و اکنون وقت عمل است و زمان  تشخیص مرد از نامرد

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

روز نماها

نما اول دفتر معاونت توسعه اتوبوس رانی

مثل همیشه نگاه کردن به دور دست اونم از یک ارتفاع بلند برام لذت بخش بود حتی اگر این ارتفاع دفتر آقای قاسمی باشه در طبقه سوم ساختمان اتوبوس رانی و قرار باشه تا چند دقیقه بعد هم بازم من دور بزنه و اجازه نصب تجهیزات رو بهم نده ولی پنجره بزرگ رو به خیابان دانشگاه، کوهسنگی و درختان سر به فلک کشیده بیمارستان امام رضا اونم تو یک هوای پاییزی واقعا دلچسبه

نما دوم نماز خانه اداره فرهنگی آستان قدس

بعد از سلام نماز مغرب هنوز گیج حرف های آقای خوراکیان بودم ولی بازم ارتفاع و یک پنجره باز رو به حرم کافی بود تا قد قامت سلام نماز عشا سکوت کنم

ولی امروزنامه

@

پایه دستگاه سه راهنمایی به پل جوش خورد

@@

آقای قاسمی یکی از چرت ترین دلایل عمرم را برای مخالفت با نصب دستگا ها در ایستگاه های اتوبوس آورد ولی یه قولی برای ایستگاه چهارراه بزرگمهر داد

@@@

بازم دم حاجی صفدری گرم که دکه فلکه پارک رو هم هماهنگ کرد فقط مونده چهار راه بزرگمهر

@@@@

امروز رفتم پیش حاج رضا و در مورد معیار های انتخاب باهاش صحبت کردم و یه چند تا سوال جانبی بحث جالبی شد و نتیجش این شد که برای انتخاب باید سه دسته ملاک داشته باشی که من قبلا فقط دوتا شو می دونستم

1- معیار های استراتژیک یا همون خط قرمز ها

2- معیار هایی که باید در کنار هم قرار گیرند و بعد جمع جبری آنها مورد محاسبه قرار بگیرد و اگر نمره قبولی گرفت مشکلی نیست

3- معیار هایی که بودنشون بهتر است ار نبودنشون

@@@@@

ازامشب باید ملاک ها رو مکتوب کنم ، کار سختیه ولی باید شروع کرد


۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

زبان نگاه



نشود فاش كسي آنچه ميان من و تو ست

تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست

گوش كن با لب خاموش سخن مي‌گويم

پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست

روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد

حاليا چشم جهاني نگران من و توست

گر چه در خلوت راز دل ما كس نرسيد

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه

اي بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست

اين همه قصه فردوس و تمناي بهشت

گفت و گوئي و خيالي ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به ديباچه عقل

هر كجا نامه عشق است نشان من و توست

سايه ز آتشكده ماست فروغ مه و مهر

وه ازين آتش روشن كه به جان من و توست

پاورقی
--------------------
این شعر اولین بار تو فاطمیه از حاج محمود شنیدم و مدت ها زمزمه می کردم بعدش که گشتم دیدم ماله هوشنگ ابتهاج 

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

یک روز خوب

امروز روز خوبی بود و از نظر رنگی هم آبی روشن و آینه
ولی امروزنامه ما
@
مازیار ترکوند و ترمینال رو هماهنگ کرد این یعنی یک قدم مانده به اتمام طرح
@@
جلسه با اقای حامد و اقای بهروز عالی بود یعنی میتونه استارت یه سری طرح بزرگ باشه و این جلسه بهم نشون داد که میتونم یک سیستم من بشم
@@@
اگر بلیط گیر بیاد فردا میرم تهران با مازیار برای نمایشگاه تهران


یک روز رنگارنگ


به نام خدای روزهای معمولی
طیف رنگی امروز  از خاکستری شروع شد و به آبی رسید ولی با شنیدن خبر فوت آقای رسام مقداری کدر شد
ولی امروزنامه ما
@
دفتر قاضی زاده از صبح ما رو کچل کرد ما هم راحترین کارو کردیم و گوشی خاموش کردیم
@@
دستگاه 26 پیک آبی هم نصب شده اونم تو خیابان سعدی موند 4 تا دستگاه
@@@
فاکتور ها گم شد  اعصاب همه خورد بود ولی بعدش معلوم شد دوستمون ما در دفتر روابط عمومی اعمال قدرت کرده بودن
@@@@
جلسه مشترک با قاضی زاده و فردانیان و مهندس بهروز داشتیم که نتایج بدی نداشت
@@@@@
شنیدم دوتا از بچه دانشگاه داماد شدن و در مجموع 4 نفر از دوستان IT از جمع مجردین جدا شدن بماند که امروز مراسم ایمان هم بود ولی حسش نبود که برم
@@@@@@
امیر اومده بود مشهد ، دلم براش خیلی تنگ شده بود با بچه ها رفتیم ایرج میرزا کافه به یاد تماتم لحضات خوش قدیم خیلی دلم گرفت یادش بخیر عجب روزایی بود
@@@@@@@
الانم داشتتم چت می کردم که باز محکوم شدم به پیچیده بودن این از اون انگای نچسبه خداییش