صفحات

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

تقاطع

به نام خداوند چشمان باراني
هميشه به اين فکر مي کردم که کي سربازي تموم ميشه و چه زماني مشغول به کار ميشم ولي هيچ وقت فکر نمي کردم که فاصله اين دو اتفاق برابر باشه با مدت زماني که تاکسي من از پادگان قدس تا شهرداري مي رسونه. به لطف آقاي حامد مقدم دوباره مشغول به کار شديم، البته نه در طرح پيک آبي بلکه در تبليغات شهري که کار سنگينيه. اما شادي اين دو اتفاق ميمون بار رفتن کلي طه از روابط عمومي به کامم تلخ شد، تو اين مدت هر جا که آقاي حامد بود طه بود و به تبعش ماها ولي الان نه طه هست نه مازيار وبه جاشون کلي آدم جديد که معلوم نيست چه جوري بايد باهاشون کنار بيام. اميدوارم مازيار هر چه زودتر برگرده و مارو از اين وضعيت نجات بده.

----------------------------------------------------
پاورقي
من نميدونم روزي به اين خجستگي رو کي گل مالي کرده و گذاشته روز دختر به هر حال عيد همه مبارک.
گاهي اوقات نوري نيست ولي تو در توهم روشنايي هستي

۵ نظر:

روشنايي گفت...

سلام . كسي گل مالي نكرده بلكه چون پسرا ميسوزن توي 365 روز خدا روزي به اسمشون نيست اين حرفو ميزنن..
اشكال نداره دركتون ميكنيم....
ان شاءا... خدا مرهمي بر دلهاتون بذاره

امین رحمان زاده گفت...

از اونجا که انتساب روز میلاد حضرت زهرا به دختران جفا به این روز بود یک روز جور کردن برای جدا کردن دخترا تا اینکه شاید عروس بشن و اصلاح بشن درست بر عکس روز مرد

روشنايي گفت...

اخ اينو نگين چي بگين ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در ضمن روز ميلاد حضرت فاطمه زهرا (س)از اول هم منتسب به خانم هابوده ولي نه كه دخترا ماهند براي همين يك روز ويژه براشون گذاشتند ولي اقا پسرا هنوز اون شايستگي رو پيدا نكردن كه روز خاصي بهشون تعلق پيدا كنه خودشون اويزون اقايون يا به اصطلاح مردها ميكنن

امین رحمان زاده گفت...

سوسکه داشت از دیوار بالا می رفت مادرش گفت فدای دست پالای بلوریت

طه گفت...

من هر جا که باشم دلم با شماهاست.دعا کنین زحمات دو سالمون هدر نره