صفحات

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

لبخند، سکوت، شیطان

 هو الداور
هر روز که می بینمش با یک لبخند ازم پذیرایی میکنه و منتظر تا بهم پیشنهاد جدیدی بده، منم سکوت می کنم و با لبخندی از کنارش رد می شم ولی...
این چند وقته یک سری اتفاق خوب و بد داره به طور موازی برام پیش می آید و این لبخند ملیح شیطان که من شبیه  یک خط مورب با این خطوط موازی برخورد میده، گاهی نسیمی از بهشت برام می وزه گاهی هم بوی تعفن تمام زندگیم رو پر میکنه و   مثل همیشه باید جنگید و از چیزی نترسید و توکل کرد.
 
پاورقی
------------------------
منتظر یک سری خبر خیلی خوب باشید
شاید در آینده ای نزدیک مجبور شم برای همیشه از شهرداری برم
برام دعا کنید سخت نیازمند دعا هستیم

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام...
نميتونم خودمو معرفي كنم
ولي همينو ميخوام بگم كه اگه تصميم گرفتي از شهرداري بياي بيرون اصلا اشتباه نكردي..چون فكر ميكنم آقاي ... يك طوري رفتار ميكنه كه طاها مسلكها و امثالهم هم مجموعه رو ترد كنند.به هر حال واست آرزوي موفقيت ميكنم امين جان

امین رحمان زاده گفت...

طه مسلک‌هابرای رفتنشون دلایل خاصی دارن کهبه اقای ... بستگی نداره

طه گفت...

طه چیه که مسلکش باشه.تفرقه ایجاد نکنین

امین رحمان زاده گفت...

منظور دوست ناشناسمون از طه مسلک ها دوستان قدیمی مجموع است البته بماند ممه شما برای ما چیزی دیگری هست طه جان